چرا گرفته دلت ، مثل آنکه تنهایی
چقدر هم تنها!
خیال میکنم
دچار آن رگ پنهان رنگها هستی
دچار یعنی عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد
چه فکر نازک غمناکی!
و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست
نه، وصل ممکن نیست
همیشه فاصلهای هست
اگرچه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر
همیشه فاصلهای هست
دچار باید بود
و گرنه زمزمه حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد
و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست
و عشق
صدای فاصلههاست
صدای فاصلههایی که
غرق ابهامند
(از آلبوم سهراب-سهراب سپهری)
:: بازدید از این مطلب : 1856
|
امتیاز مطلب : 299
|
تعداد امتیازدهندگان : 64
|
مجموع امتیاز : 64